1 - آيا از وضع ايران در حال حاضر راضی هستيد ؟
الف) بله ب) خير
2 - آيا خود را يک وطن پرست می دانيد ؟
الف) بله ب) خير
3 - در حال حاضر اگر ايران با يک کشور خارجی وارد جنگ بشود آيا به جبهه می رويد ؟
الف) بله ب) خير
4 - بزرگترين مشکل ايران را در حال حاضر چه می دانيد ؟
الف) اقتصادی ب) فرهنگی ج) سياسی د) اجرايي
5 - دوست داشتيد صلابت ايران در حال حاضر مانند چه دوره تاريخی بود ؟
الف) باستان ب) صدر اسلام ج) ورود شيعه د) قبل از معاصر
6 - محبوب ترين سلسله ی تاريخی در ايران از نظر شما کدام است ؟
الف) هخامنشيان ب) ساسانيان ج) طاهريان د) صفويان
7 - منفور ترين سلسله ی تاريخی در ايران از نظر شما کدام است ؟
الف) مغولان ب) سلوکيان ج) امويان د) قاجاريه
8 - زيبا ترين واقعه ی تاريخی در ايران کدام است ؟
الف) ورود اسلام ب) اخراج سلوکيان ج) ورود شيعه د) انقلاب اسلامی
9 - زشت ترين واقعه ی تاريخی در ايران کدام است ؟
الف) حمله ی اسکندر ب) ورود اعراب ج) حمله ی مغول د) انقلاب ايران
10 - محبوب ترين فرد تاريخی در ايران از نظر شما چه کسی است ؟
الف) کوروش کبير ب) شاه عبّاس ج) امير کبير د) آيت الله خمينی
11 - منفور ترين فرد تاريخی در ايران از نظر شما چه کسی است ؟
الف) اسکندر ب) چنگيز خان ج) تيمور لنگ د) محمّد رضا پهلوی
-----------------------------------------------------------------------------------------
۱ - برای جواب دادن به سوالات در پيام ها ی نظر بدهيد .
۲ - اگر جواب مورد نظر خود را پيدا نکرديد میتوانيد جواب ديگری را ضميمه کنيد .
با تشکّر
ی وطن ای یادگار کاوه و خشم فریدون
ای که از تو پا گرفته صد هزاران مرد میدون
ای وطن ای کاخ پر نقش و نگار تخت جمشید
ای که هرجا مانده از تو روشنی در قلب خورشید
ای وطن ای باغ پرآیینه ی پردیس کوروش
ای که نامت سربلند از آرش و تندیس کوروش
ای وطن ای خانه ی اجدادی جمشید جاوید
ای که افکار خردمندان تو بر سینه ی بیگانه تابید
کن گواهی از هجوم تازیان بی سرو پا
از سقوط سرفرازی های دین و ملک دارا
ایران کشور ی است پهناور که از دید جغرافیایی ویژگی های گونه های متفاوت فرهنگی را در خود جا داده.ایران تاریخی و کهن نیز به مراتب بسیار گسترده تر از ایران کنونی میباشد و اقلیم ها و دولتهای متعددی را در بر میگیرد.ناهمواری ها و نا همگونی های جغرافیایی در طی هزاره ها در این گستره ی پهناور شوند پیدایش گویش ها و ،سنت ها و خرده فرهنگ های گوناگونی شده است.مقتضیات زندگی کوهستانی در نواحی باختری ایران و در میان ایرانیان آن نواحی سبب پیدایش خرده فرهنگی ذاتاً ایرانی میان بختیاری ها و کورد ها شده.خوراک و پوشش ها و گویش ها و گاه حتی باورهای دینی این دسته از ایرانیان به سبب زندگی در کوست های بکر ایران و در طی سالهای متمادی تیره های ایرانی لر ،لک ، بختیاری و کرد را پدید آورد.
در همسایگی این تیره ها رد شمال باختری ایران تیره ی آذری با ویژگی های خرده فرهنگ خود شکل گرفت.با گذشت روزگاران زبان محلی این قوم بدست نژادهای مهاجم تغییر کرده و آذری ِ ترکی شده جای زبان باستانی آنان را گرفت.بلوچ ها و خراسانی ها و طبرستانی ها نیز در طی سده ها ویژگی های سنتی و محلی خود را پدید آوردند... به یقین هر ملت کهنسال دیگری در جایگاه تاریخی و جغرافیایی ملت ایران( که رنه گروسه از آن با عنوان چهار راه تاریخ نام میبرد) قرار می گرفت اگر آنقدر نیرومند می بود که در برابر سیل حوادث از بین نرود ،دچار گسست بنیادی و گوهرین از کیستی و گذشته خود می شد.آنچه که موجب پناه بردن برخی از مردم به کوهستان ها شد در امان ماندن از یورش وحشیان و آنچه موجب تغییر زبان مردم آذربایجان شد گسست نظم اجتماعی پس از یورش مغول و آنچه که شوند تجزیه ایران سرزمین های ایرانی گردید ناتوانی هیئت های حاکمه بود .
نکته حائز اهمیت اینکه هیچکدام از تیره های ایرانی هرگز و در هیچ دوره ای احساسات جداگانه ی ملی را در ضمیر خود پرورانده و همواره ملیت خود را در وابسته به یک کلیت یگانه می دانستند که ایران نامیده می شد.از دید تفاوت های سنتی ، فرهنگی و زبانی نی این جدایی ها بقدری نیس که بتوان نام ملیت بر آن نهاد بلکه آنچه در جامعه بزرگ ایرانی وجود دارد اقوام ( تیره ها ) ایرانی می باشند و حتی اگر تفاوت های جزیی در رفتار و گویش ها و خرده فرهنگ ها دیده شود باید گفت همگی ریشه ی ایرانی _ آریایی دارند.برای نمونه گویش های بختیاری و کردی شکلهای کهن و تغییر نیافته ی فارسی هستند که اتفاقا نزدیکی بیشتری به زبان اوستای( ریشه زبانهای ایرانی) دارند.از دید ریختار شناسی نیز نژاد آریا یکی از مخرج های مشترک همه تیره های ایرانی می باشد.که اثبات ژنتیک و علمی آن راه را بر هرگونه ی ادعای گزافی بسته است (2)
همیاری و نقش نخبگان قومی در باز تعریف هویت ملی :
در آغازه های دهه ی اخیر هنگامی که خیزش ملی ایرانیان بر علیه فساد و فترت دستگاه قاجار در اوج بود ،نخبگان ایرانی در ادامه ی تلاش های خود عناصر سازنده ی هویت ایرانی را نیز مورد کنکاش قرار داده و دریافتهای خود را در قالب شعر،رمان ،داستان و نظریه و پژوهش به جامعه عرضه داشتند.فصل مشترک همه ی این کوشش ها وحدت زبانی و ملی ایرانیان در قالب کشور و ملت یگانه بود.مهمتر آنکه نخبگان قومی در آن زمان نیز به زبان فارسی به عنوان زبان ملی همه ایرانیان نگریسته و آنرا یکی از نقاط مشترک تاریخی و پیوند دهنده ی اقوام ایرانی میدانستند.
کسانی چون تقی زاده ،کاظم زاده ی ایرانشهر،احمد کسروی ،شیخ الاسلام ،عارف قزوینی،دهخدا،تقی ارانی،یحیی ذکاء ،آخوند زاده و بسیاری دیگر از آذربایجانیانی بودند که جهت گسترش زبان فارسی و فرهنگ باستانی ایران کوشش های بسزایی کردند و هر کدام به گونه ای اندیشه ی ناسیونالیسم ایرانی را باور داشتند.
آیا در ایران ملیت های دیگری زندگی می کنند؟؟
برای یافتن این پرسش باید عناصر سازنده ی یک ملت را بررسی کرده و سپس منطقی را در مورد اقلیتهای ساکن ایران بررسی کنیم.از دید برخی جوهره ی ملت زبان واحد و از دید برخی دیگر زبان واحد و از دیدگاه گروهی دیگر مجموع یکسری از عوامل تاریخی میباشد.ولی آنچه که تغییر ناپذیر است استمرار زندگی آن ملت در سرزمین ویژه ای می باشد .از دید تاریخی و علمی دو گروه اقلیت نژادی در ایران کنونی زندگی می کنند.ترکمن ها در شمال شرق و اعراب در جنوب .در پاسخ به این پرسش که آیا پیشینه ی حضور آنان در این سرزمین ریشه ی تاریخی داشته و آیا این اقلیت های نژادی وابسته به این جغرافیا می باشند؟ باید گفت با مراجعه به داشته های تاریخی نژاد عرب و ترکمن در بخشهایی از میهن ما مهاجر و حتی مهاجم و در نتیجه بیگانه می باشند.در نهایت با توجه به اینکه این نژادها هیچ بستگی تاریخی و مشروع با این سرزمین ندارند تشکیل یک ملت و ملیت را در ایران نمی دهند.
با توجه با این مهم رفتار و سیاستهای دولت ایران نیز بایستی متناسب با شرایط و عملکردهای گذشته این اقلیت ها باشد.در پاسخ این پرسش که آیا اقلیت ها حق در تعیین سرنوشت خود آزادند یا نه؟می گوییم همه ی آنان در انتخاب راه خود و آینده خود آزادی تام دارند و می توانند هر زمان که بخواهند کشور را ترک کنند و البته در صورتی که بتوانند خود را با جامعه ایرانی همنوا سازند ( که در مورد بسیاری از اعراب شیعه چنین است) بین ملت ایران و آنان مشکلی ایجاد نخواهد شد.در مقابل وظیفه ی یک دولت ملی در برابر اقلیت ها این است کنترل همه جانبه نسبت به جمعیت و زاد ولد آنان داشته باشد.
در حدود 3000 سال قبل از میلاد،آریایی ها به فلات ایران مهاجرت کردند. آن ها سرزمینی را که وارد آن شده بودند ایران یعنی آریایی ها نامیدند. اقوام آریایی شامل مادها،پارت ها و پارس ها بودن که درغرب،جنوب و شمال شرقی فلات ایران ساکن شدند. اقوام ایرانی پس از استقرار و تثبیت موقعیت ومرزهای جغرافیایی خود برای رفع نیازهای متقابل خویشتن با یکدیگر روابط مسالمت آمیزی داشتند و در همگرایی عمومی به سر می بردند.
پس از مدتی زردشت که پیامبر ایران باستان است در میان ایرانیان ظهور کرد. او مردم را به پیروی از راه خدای یگانه که اهورامزدا نام داشت، دعوت کرد ومروج اندیشه، گفتار و کردار نیک بود. اعتقاد به سرای آخرت وجهان پاز مرگ، عقیده به آخرالزمان و ظهور منجی که حکومتی با عدل وداد به دور از ناپاکی وستم بر پا خواهد کرد، از بنیان های استوار و اعتقادی ایرانیان بوده است که آنها را از سایر ملل دوران باستان متمایز می ساخت.
قدر مسلّم ایرانیان پیش از اسلام هم چون اعراب دوران جاهلیت بت پرست نبودند ، همانند یونانیان ، رب النوع های متعدد را نمی پرستیدند و یا همچون هندوها گاو پرست نبودند. فرمانروایان سلسه های ایران باستان ،به رغم همهی خصلت های نیک وبد که تاریخ درباره ی آن ها ثبت کرده است، هیچ گاه هم چون فراعنه ی مصر باستان ادعای خدایی نمی کردند. زیرا ایرانیان مردمانی حق جو، و یکتا پرست بودند.
سلسله ی هخوامنشیان با فرمانروایی کوروش بزگ آغاز شد. او توانست با متحد کردن اقوام پارس و ماد حکومتی را پایه گذاری کند که گسترهی قلمرو آن شامل تمدن های کهن به جز بخشی از یونان باستان بود. کوروش به دلیل خدا پرستی، عدالت خواهی و خردمنی اش، شهرت جهانی یا فته است. برخی معتقدند، « ذواقرنین » که در قرآن مجید به عنوان فرمانروایی نیک سیرت ستوده سده همان کوروش پادشاه ایران است. با این که موسس دولت مقتدر هخوامنشیان از سرزمین پارس برخاست اما نام قوم و سرزمین خود را برای قلمرو تحت حاکمیت خود انتخاب نکرد. باید دانسته شود که در کتیبه های داریوش کلمه آریا به سکنه ایران اطلاق می شود. پارس در کتیبه های هخامنشی به صورت پارسه در یونانی پارسیس که معرب آن فارس می باشد آمده است. اما یونانیان پارسیس را که تنها نام ایالت فارس است به مقام ایران اطلاق می کردند. هامنشیخیان برای کنترل قلمروی گسترده خود چند پایتخت تأسیس کردند یکی از آنها در شوش بود و به عنوان پایتخت زمستانی و دیگری در حکمت ( همدان کنونی ) که پایتخت تابستانی به شمار می رفت . اما مهمترین و معروف ترین پایتخت هخامنش تخت جمشید است که پایتخت بهاری به حساب می آید.بنای عظیم تخت جمشد نماد شکوه و عظمت تمدن ایرانی و توانایی مردم ایران باستان است.